ناشناس ( تحصیلات : دبیرستان ، 15 ساله )

من قدرت تصمیم گیری ندارم همه تصمیاتمو بقیه برام میگرن از خریدلباس ویا کجا برمو باشم
همش هرچی که بقیه بخوان
حتی وقتی چیزی رو میخوام نمیگم اصرار نمیکنمو
برای همین برای بقیه بی اهمیت شدم
همیشه تو اولویت بندی نفر اخر هستم
این عدم تصمیم گیری بنظرم اینه که میترسم چیزی رو بگم واتفاقی پیش بیاد که پشیمون بشم مترسم بر چیزی اصرار کنم اشتباه باشد یه جورایی ترس هست
یه بحث دیگه ای که هست بد بین هستم به محبت دیگران به من،
باور نمیکنم بقیه واقعا به من علاقه دارم حس میکنم دروغه یا مثلا این دور واطرافیانم ممکنه آدنای بدی باشن ولی من اونارو خوب میبینم حتی دوستای صمیمیم میگم نکنه اینا بد باشن


مشاور ( الهه سادات صالحی)

سلام خدمت شما دوست و همراه گرامی
متوجه مشکل شما و ناراحتی تان شدم.این طور که فرمودید ، خانواده و به عبارتی بزرگ تر های شما برایتان تصمیم گیری می کنند و نظر شما را هم جویا نمی شوند .شما هم ضمن اینکه از این موضوع ناراحت هستید به این دلیل که عواقب تصمیم گیری ها و پیامدشان ، گریبان شما را نمی گیرد و بدین شکل مسئولیتی متوجه شما نیست ، به نوعی در حاشیه ی امنیت به سر می برده اید .مسئله ی دیگر این عدم اطمینان و نداشتن احساس امنیت که شما را نسبت به همه چیز و همه کس بدبین کرده است ،ترس از اشتباه ،نوعی بی اعتمادی که منشا ان را در سبک فرزندپروری باید جستجو کرد .

مادران و پدران بسیار حمایت کننده ، و به عبارتی کنترل گر چنین مسئله و مشکلی را در فرزندان شان ایجاد می کنند .انها می خواهند محیط پیرامون فرزندان خود را ان قدر کنترل کرده وامن کنند تا هیچ گزند و اسیبی متوجه انها نشود .لذا پرهیز و اجتناب در انها بیش از والدین دیگر دیده می شود .احتمالا والدین شما خودشان از سطح پایینی از امنیت و ایمنی در خودشان برخوردار باشند  و ان را به شما هم انتقال داده باشند .  اغلب این والدین درگیر با کمال طلبی هستند .انها می خواهند فرزندانی بی نقص و عالی داشته باشند و انها در تمام موارد بهترین باشند و اثر روانی نگاه انها و رفتارهای شان ، کمال طلبی _بی نقص گرایی افراطی در فرزندان انها می شود .

این کمال طلبی افراطی  اجازه ی تصمیم گیری به افراد نمی دهد. .و از سمتی دیگر منجر به اهمالکاری  در کارها یا تعلل در شروع کارها می شود .معمولا انقدر در اخذ تصمیم دچار تردید و دو دلی می شوند که زمان انجام دادن ان کار می گذرد . و یا برای شروع کار ،انقدر می خواهند، تمام مقدمات و تدارکات را محیا کنند، و بعد اقدام به عمل نمایند که چه بسا تایم و زمان انجام ان فعالیت به پایان رسیده باشد .

معمولا افراد با این مشکل ، ترجیح می دهند حدالمقدور  اطرافیان به جای انها تصمیم بگیرند که از پیامد ان تصمیم در امان باشند و چه بسا مورد سرزنش یا نکوهش قرار نگیرند در نتیجه تصمیمی نمیگیرد که مسئول پیامد های آن باشید  وانچه که حائز اهمیت است این است که با این تنفیذ اختیار و انتخاب ، شما استقلال خود را از دست می دهید و تبدیل می شوید به فردی وابسته .

برای کوچکترین مسئله نیاز به رای و نظر دیگران خواهید داشت .حتی یک خرید ساده شما را سردرگم می کند وبرایتان  به کاری سخت و ازار دهنده  مبدل می گردد.به عبارت ساده تر، به تنهایی کاری از شما ساخته نیست .

احتمالا  در کودکی مورد مقایسه با اطرافیان و همسالانتان قرار می گرفته اید .همیشه باید بهترین می بوده اید و بی نقص  بودن شما از اهمیت بالایی برخوردار بوده است .وبه احتمال زیاد ، شما تلاش زیادی می کرده اید یا می کنید تا مورد پذیرش و تایید والدین واقع شوید .چراکه معیار ها و توقعات انها در بی نظیر بودن و عالی بودن از شما بیش از حد بالاست .و براورده کردن انتظارات انها کار دشوار یا غیر ممکنی به نظر می رسد .معمولا در  والدینی که تحصیلات بالاتری دارند این مسئله بیشتر دیده می شود ‌.

در باره ی بی اعتمادی شما به دیگران و ترس از شکست هم انچه پیش تر بیان شد مصداق دارد .شما نگرانید که مبادا اعتماد کنید و با شکست روبرو شوید .از پیامد ها و مسئولین این مسئله گریزان هستید.

والدین کنترل گر و بیش از حد حمایت گر با مراقبت ها و نگرانی های خود به کودک اینگونه القا می کنند که دنیا جای ناامنی ست و نباید فریب ظواهر را بخورید .بدین ترتیب باعث بیش براورد خطر در ذهن فرزندان می شوند .و به طور ناخواسته این عدم امنیت روانی در کودکان شکل میگیرد .

قبل از هر چیز باید توجه داشته با شید ، والدین برای فرزندانشان از هیچ چیزی دریغ نمی کنند و در ان زمان ، انچه به نظرشان بهترین کار است انجام می دهند .و اثراتی که روی شخصیت  فرزندان می گذارند کاملا ناخواسته است .پس گناه یا تقصیری متوجه انها نمی باشد .درک این نکته بسیار مهم است .بی شک هیچ والدی از روی قصد و عمد به فرزندش اسیب نمی رساند .

این طرحواره های ناسازگار  در رابطه با طریقه ی ارضا نیاز ها،از تعامل سرشت و ژنتیک با محیط پیرامون  فرد و سبک فرزند پروری  اش (توسط  مراقبین اولیه ) پدید می ایند .

توجه داشته باشید که هر فردی با دسته ای از این طرحواره ها درگیر است . و این شما به تنهایی نیستید که ممکن است با انها دست به گریبان باشید.هر شخصی به نوع و نحو خاص خودش در زندگی و ارتباطات خود  با انها درگیر است .

احتمالا، طرحواره ی شکست و نقص و شرم هم در شما فعال باشد .شما به شدت از شکست و موفق نبودن می ترسید .از اینکه از دیگران و همسالان عقب بمانید.همچنین می ترسید اشتباه کنید و نتیجه مطلوب پدید نیاید و درنتیجه مورد. انتقاد و سرزنش قرار بگیرد .توجه به این نکته هم حائز اهمیت است که شما بی جهت از اشتباه کردن ،در  ذهن خود فاجعه سازی می کنید .اشتباه کردن جزء اشتراکات انسانی ما با دیگر انسانها می باشد .همه اشتباه می کنیم .هیچ کدام کامل و بی نقص نیستیم .پس این همه ترس و واهمه از اشتباه کردن بی دلیل است .

برای درمان ابتدا باید اجتناب ها و ترس هایثان را کنار بگذارید .این اقدام تنها با مواجه شدن با موقعیت ها و عدم فرار و اجتناب از انها امکان پذیر است . همچنین توانا شدن در پذیرش مسئولیت انتخاب و تصمیم هایی که ما اتخاذ می کنیم هم گام بعدی ست.

مسئله ی مهم بعدی شما ، نحوه ی برخورد با کسانی ست که تاکنون برای شما تصمیم می گرفته اند ، می باشد .توجه داشته باشید که این افراد ، مطمئنا نزدیکان درجه ی یک شما هستند .لذا برخورد با انها باید کاملا بالغانه و با احتیاط صورت گیرد .

در مورد دغدغه ی خودتان و احساسی که نسبت به این مسئله دارید ،در فضایی ارام و شرایطی مناسب،  گفت و گو کنید .و با بیان و ابراز احساسات تان ، انها را با خود همدل سازید ، انها را مجاب کنید که  تصمیم گیری شما در مسائلی که مرتبط با زندگی خودتان است بسیار مهم است و عدم این تصمیم گیری ها و سپردن شان به دیگران منجر به وابستگی شما و در نتیجه مسئولیت گریزی تان در حال و اینده خواهد شد و این مسئله برای شکل گیری شخصیت شما در اینده اسیب زا خواهد بود .

به انها این اطمینان را بدهید که منظور شما خودمختاری و سرکشی از انها نیست و با مشورت انها و تحت نظارت انها عمل خواهید کرد لذا جای نگرانی نخواهد بود .تنها تغییری که صورت خواهد پذیرفت ،این است که، تصمیم گیری نهایی و مسئولیت نتیجه ی ان و  پیامدهای احتمالی ان با خودتان خواهد بود .در این راستا از انها طلب کمک نمایید .

دوست عزیز ، ممکن است به راحتی و همان ابتدای کاران طور که می خواهید به اهداف تان تمام و کمال نرسید .و موفق نشوید به صورت مستقل و یا انفرادی برای مسائل زندگی تان تصمیم گیری نمایید .ولیکن کم کم موفق خواهید شد .شما متعهدانه بر سر تصمیم و خواسته ی خود بمانید .هر تغییری مخالفین و سختی های خاص خودش را دارد .لذا این مسئله نیز مانند بسیاری از مسائل زندگی مان ، نیاز مند صبر ، پشتکار و شکیبایی است .

پیشنهاد می شود ،اگر در همراه کردن اطرافیان موفقیتی حاصل نگردید و با وجود تلاش های شما روال سابق همچنان پابرجا مانده بود ، به اتفاق انها به روانشناس مراجعه کنید .تا روانشناس با انها گفت وگو کند و انها را از عواقب این نوع رفتارها اگاه سازد.

امید وارم انچه بیان شد برای شما کارساز باشد و مشکل شما را حل نماید .

درپناه خدای مهربان باشید .